هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

كودكي دختر نازم هليا

روزانه هلیا در 23 شهریور سال 92

دیشب مامانم ساعت 10 شب منو خوابوند صبح ساعت 7 صبح پاشدم و دوباره مامان و بابام از این که زود پاشدم شاکی شدن. بعد از اینکه صبحانه ام را نخوردم رفتم سراغ بازی.مامانم ازم یک لحظه غافل شد منم سر از دستشویی در آوردم(بابا 100 بار به مامان گفت در دستشویی را ببند) تا دیدم مامان اومده منم با خوشحالی صحنه جرم را ترک کردمو رفتم تو اتاقم از قضا بابام در کمدشو باز گذاشته بودو منم پریدم با لولاش بازی.(مامانمم به بابام میگه در کمدتو ببند ولی بابا یادش میره) ای بابا مامان باز رسیدو منو کشید عقب منم گفتم چی کار کنم چی کار نکنم رفتم سراغ کشوی جورابام مامان که حسابی از دستم کفری شده بود برد منو خوابوند. از ترس اینکه بیدار نشم د...
23 شهريور 1392

رفتن به سلمانی

قرار شد هلیا خانوم و پدرشان برن سلمونی آقا ابی مامان که از ورزش برگشت دید ای بابا نرفتن آقا ابی مسافرت بود مامانی الهه گفت بدین من براش کوتاه میکنم هلیا خانوم را نشوندیم سر میز آشپزخانه ،کیف اصلاحشم دادیم خدمت مامانی مامانی که شروع کرد به زدن همه ریخته بودیم دورت .بابا رضا ،من و بابایی.مامانی هم با دقت مشغوله کوتاهی موهات بود آخه چتریات بلند شده بودو میرفت تو چشمات بعدش همش چشماتو میخاروندی ...
23 شهريور 1392

9 تا 11 ماهگی

یک سری از عادتهای هلیا بانو: 1- از 9 ماهگی دیگر شیرم برایت کافی نبود،توی بیداری هم که شیر خشک نمی خوردی مجبور بودم وقتی خوابت برد بعد از خوردن سینه 60 تا 90 سی سی هم توی هر وعده شیر خشک بخوری.شیر خشک نان می خوردی.   2-توی این ماه دیگه لب به پستونک نمیزدی و خودت ترک کردی. و هر وقت دهنت میذاشتم توف توف می کردی.مثل شیشه پستانک هم فقط در خواب می خوردی  3- کلا توی روز کم می خوابیدی و تا حالت بیهوشی مقاومت می کردی عادت داشتی اول خوابت روی دست چپ بخوابی. خواب شبانه از ساعت 8:30 تا 7 صبح بود توی روز گاهی 1 الی 2 ساعت می خوابیدی بیشتر اوقات اصلا نمی خوابیدی یا کلا 1 ساعت می خوابیدی. تو خواب شبت حسابی وول وول میزنی ولی خواب...
7 شهريور 1392

جمع شدن نینی های بهمن 91

30 مرداد همزمان با مرواریدای قشنگت ما هم به همراه آرمان به پارک ملت رفتیم 9 تا نی نی آمده بودند خیلی روز متفاوت و جالبی بود. هلیا با اسباب بازیای بچه ها حسابی کیف کرد. ادامه عکس در ادامه مطلب.....   ...
2 شهريور 1392

مروارید در صدف

30 مرداد سال 92(10 ماه و 20 روزگی)هنگام خوردن صبحانه قاشق صدای تق داد ولی متوجه نشدم که 2 تا دندون خوشگل همزمان درآمده بعد از مدتی دستمو کردی تو دهنت و دیدم یه تیزی دستمو درد آورد اصلا باورم نمیشد که دندان درآوردی قربونت برم از خوشحالی زنگ زدم همه را خبر کردم خدارو شکر خوش دندون بودی و نه تب کردی نه اسهال شدی فقط بد غذا شده بودی. 1 شهریور مصادف با تولد بابا جان  مامانی زهرا و مامانی ایران برات آش دندونی درست کردند .   ...
2 شهريور 1392
1